بوسه بر چشم هایت میزنم مادر ...
- ۰۲/۰۴/۱۲ ، ۱۲:۵۳ ب.ظ
- روزنوشت,
- ۱۰۰۰ بازدید
هیچوقت یادم نمیره روزی رو که با دوچرخه رفتم تو خیابونی که تازه آسفالت شده بود. همه جام قیری شده بود؛ از لاستیک دوچرخه بگیر تا لباس ها و کل پاهام تا زانو. با اشک برگشتم خونه و تو راه بابام وقتی داشت از سر کار میومد و منو دید یه سیلی بهم زد و گفت برو اصلا نیا خونه با این خرابکاری که کردی. نیم ساعت نشستم پایین ساختمونمون و سرمو گذاشتم رو پاهامو اشک ریختم . 6 یا 7 سالم بود، با همون تفکرات کودکانه احساس میکردم دیگه هیچی درست نمیشه و خانوادم منو پسر خودشون نمیدونن. بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم دوچرخمو که به زور راه میرفت و همه جاش پر از قیر بود بردم و رسوندم دم خونه. در زدم و بابام درو باز کرد، کلی دعوام کرد که چرا همچین کار بی عقلی رو کردم. هنوز حرفاش تموم نشده بود که مامانم هم اومد دم در و گفت وای چی شده؟ بابا بهش گفت آقا پسرت رفته تو قیر و ... مامان بدون اینکه به اطرافش و کثیفی من و دوچرخم توجه کنه محکم منو تو بغل گرفت و گفت گریه نکن مامان چیزی نشده که با هم درستش میکنیم. هنوز بعد از سی و چند سال سن وقتی آخر شب میرسم خونه، آخرین نفری که همیشه بیداره و میپرسه پسرم شام خوردی یا نه مادره. همیشه کنارمون باش دل گرمیه خونه ...
مسعــودکوثــری هستم
طبیب ، مشاور کسب و کار و تبلیغات ، ایده پرداز
موضوعات
بایگانی
مطالب گذشته
- وبسایت جدید و شروعی دوباره ...
- ۱۴۰۲، سالی که نکو نبود!
- صرفا لب و دهن نباشیم !
- صابر از کنار ما پرکشید ..
- تجریه اشتباه من از مصرف قرص اعصاب!
- نفرین به جنگ !
- چشمهاش، چشمهاش و چشمهاش ..
- درسهایی که از توماس شلبی گرفتم!
- شهریور و نگرانیهای پیش رو ..
- کاش دستم میرسید به خوشحالیش ..
- علاقههای ما از کجا اومدن ؟!
- امان از انسان مذهبی از نوع جاهل !
- کهن الگوها یا آرکتایپ در روانشناسی یونگ
- به بهانه سی و چندمین زادروزم ..
- نسخه جمعی روانشناسان محترم !
هما گفتــه :
موفق باشین دکترجان گاهی اینجا بنویسیدفاطمه ... گفتــه :
سلام. انشالله موفق باشید 🌸Mahan گفتــه :
شماچرا دچار ضعف اعصاب شدید؟ مگه ...𝐿𝑎𝑑𝑦 ^^ گفتــه :
عجیبه الان فهمیدم.. 2 سال بعد از ...Mahan گفتــه :
پس راست میگن تواین دنیا از هر یک نفر ۷ تا شبیه اش هست 😊Mahan گفتــه :
اینستا alikowsariii 🤔Mahan گفتــه :
علی کوثری !خیلی شبیه شماست 😳Mahan گفتــه :
مرسی پیج که نگذاشتید شما یک ...Mahan گفتــه :
میشه ادرس پیج دلنوشته هاتون ...Raha گفتــه :
همیشه ۱۵ صفحه کتاب منو یاد شما ...