با خدا معامله کردم!
- ۰۱/۰۶/۲۱ ، ۱۸:۵۷ ب.ظ
- روزنوشت,
- ۱۳۰۳ بازدید
اگر پست " رو در رو شدن با سارق موبایلم! " و پست " روز دادگاه و جنگ با وجدانم! " رو خونده باشید در جریانید که تا یک قدمی پول موبایل سرقت شدهام رفتم ولی نتونستم شهادت دروغ بدم و از خیر پولم گذشتم. هفته پیش داشتم با یکی از دوستانم در رابطه با همین موضوع صحبت میکردم و شرح ماوقع میدادم که چی شد و داستان گوشیم به کجا رسید که یه جمله ایی رو انتهای صحبتم بهش گفتم: انشالله خدا یه جا برام جبرانش کنه تا کیف کنم و بگم اگر ضرر کردم اینطوری جبران شد!
دقیقا یک هفته از این صحبتم نگذشته بود که تو یه مسیری قرار گرفتم که فکر میکردم تو کسب و کارم حداقل تا پنج ساله آینده رنگ اون جایگاه رو نخواهم دید ولی همه چیز به قشنگترین حالت ممکن اتفاق افتاد! دوست ندارم الان خیلی راجع بهش صحبت کنم چون مجالش نیست و در آینده مفصل بهش میپردازم ولی برام خیلی جذابیت داشت. این میتونه یه تغییر خیلی بزرگ رو توی زندگی من به وجود بیاره و بیشتر به کلام خدا ایمان بیارم که میگه با من معامله کنید، ضرر نخواهید کرد..
تا الان [ ۷ ] نفر برای این نوشته من اظهار نظر کردن ..
اینکه موبایلتون دزدیده بشه خوب نیست ولی اینکه شما در جدال با وجدان بهترین تصمیم رو گرفتین رو میشه امتحان و حکمت الهی دونست.
من آدم به شدن آنتایمی هستم و لفتتایمم در حد صفره، جمعه قرار بود ساعت ۱۳:۳۰ از تبریز حرکت کنیم سمت شهرمون که بخاطر بیبرنامه بودن شخصی حدودا سه ساعت تاخیر داشتیم، ولی من خشمم رو کنترل کردم و کنار اومدم. حدودا ۲۰ کیلومتر جلوتر نرفته بودیم که حادثهای رو دیدیم، یه پراید آتیش گرفته بود، یکی آب میریخت یکی خاک، ما کپسول آتش خاموشکنمان که نزدیک یه سال بود خراب بود رو تازه تعمیر و پُر کرده بودیم که باهاش آتیش رو خاموش کردیم. میخوام با یه تیر دو نشون بزنم من اصرار نکردم برا زود حرکت کردن و خشمم رو کنترل کردم این امتحان بود، تونستیم کمک کنیم به یه بنده خدایی که اینم حکمت تاخیرمون بود.
خب دیگه؛ معامله با اون بالایی یه چیز دیگهاس...
خیلی مشتیه :)
خوشحال کننده است. راستی! در «فکر میکردم تو کسب و کارم حداقل تا پنج ساله آینده رنگ اون جایگاه رو نخواهم دید»، «ساله» رو به «سالِ» اصلاح بفرمایید. بیصبرانه منتظر پستهای جدید وبلاگتون هستم.
مسعــودکوثــری هستم
طبیب ، مشاور کسب و کار و تبلیغات ، ایده پرداز
موضوعات
بایگانی
مطالب گذشته
- وبسایت جدید و شروعی دوباره ...
- ۱۴۰۲، سالی که نکو نبود!
- صرفا لب و دهن نباشیم !
- صابر از کنار ما پرکشید ..
- تجریه اشتباه من از مصرف قرص اعصاب!
- نفرین به جنگ !
- چشمهاش، چشمهاش و چشمهاش ..
- درسهایی که از توماس شلبی گرفتم!
- شهریور و نگرانیهای پیش رو ..
- کاش دستم میرسید به خوشحالیش ..
- علاقههای ما از کجا اومدن ؟!
- امان از انسان مذهبی از نوع جاهل !
- کهن الگوها یا آرکتایپ در روانشناسی یونگ
- به بهانه سی و چندمین زادروزم ..
- نسخه جمعی روانشناسان محترم !
آخرین نظرات شما
-
فاطمه ... گفتــه :
سلام. انشالله موفق باشید 🌸 -
Mahan گفتــه :
شماچرا دچار ضعف اعصاب شدید؟ مگه ... -
𝐿𝑎𝑑𝑦 ^^ گفتــه :
عجیبه الان فهمیدم.. 2 سال بعد از ... -
Mahan گفتــه :
پس راست میگن تواین دنیا از هر یک نفر ۷ تا شبیه اش هست 😊 -
Mahan گفتــه :
اینستا alikowsariii 🤔 -
Mahan گفتــه :
علی کوثری !خیلی شبیه شماست 😳 -
Mahan گفتــه :
مرسی پیج که نگذاشتید شما یک ... -
Mahan گفتــه :
میشه ادرس پیج دلنوشته هاتون ... -
Raha گفتــه :
همیشه ۱۵ صفحه کتاب منو یاد شما ... -
Mona گفتــه :
تنتون سلامت امیدوارم به ...
معامله با خدا باخت نداره.. خوشحالم برات :)